«فکر کن من هم...» پلنگ سنگی دروازه های بسته شهرم مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من پلنگ سنگی دروازههای بسته شهرم.
شعر:فاضل نظری
هدیه: مسعوده
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.